مرغ باغ ملکوت

اشعار فاروق پورحبیب



ناگهان پیر شـدم عهــد جوانـــی بگذشت
آن بهاری که مـرا بود، به آنــی بگذشت

چه غروری به سرم بودو چه آوازه مرا
آن غــرور وهمه ی نام ونشانی بگذشت

ای جوان حالِ مرا بین که پندیست تورا
همـــه ام در قـــدم فصل خزانـی بگذشت

این نبودم که تو می بینی و اکنون ببین
عمر من در پَیِ این عالَــم فانی بگذشت

درس گیر ازمن و ازآنچه که دادم زدست
قِصه ی زندگــی ام بود زمانی، بگذشت

شاعر: فاروق پورحبیب

کانال اشعار فاروق پورحبیب در تلگرام

https://t.me/sherpourhabibؤ


Tag : شعر درمورد پیرشدن, شعرجوانی
پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۷/۱۹7:35پورحبیب